بر من نشست

پیشنهاد کاربران

بر من نشست:بعهده ی من شد . بدهکار آن شدم.
( ( رکنی تو رکن دلم را شکست
خردم از آن خرده که بر من نشست ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 388 . )

بپرس