بر ملا افتادن ؛ آشکارا شدن. علنی شدن. فاش شدن :
رازم از پرده بر ملاافتاد
چند شاید به صبر پنهان داشت.
سعدی.
مگو آنچه گر بر ملا اوفتد
سخنگو از آن دربلا اوفتد.
سعدی ( بوستان ) .
رازش از پرده بر ملا افتاده. ( گلستان ) . جوابی مختصر که اگر بر ملا افتاد فتنه نباشد. ( گلستان چ فروغی ص 41 ) .
... [مشاهده متن کامل]
یارب به لطف خویش گناهان مابپوش
روزی که رازها فتد از پرده بر ملا.
سعدی.
رازم از پرده بر ملاافتاد
چند شاید به صبر پنهان داشت.
سعدی.
مگو آنچه گر بر ملا اوفتد
سخنگو از آن دربلا اوفتد.
سعدی ( بوستان ) .
رازش از پرده بر ملا افتاده. ( گلستان ) . جوابی مختصر که اگر بر ملا افتاد فتنه نباشد. ( گلستان چ فروغی ص 41 ) .
... [مشاهده متن کامل]
یارب به لطف خویش گناهان مابپوش
روزی که رازها فتد از پرده بر ملا.
سعدی.