بر سر یا بسر کسی راندن

پیشنهاد کاربران

بر سر یا بسر کسی راندن ؛مقدر او کردن. بر او قلم زدن :
چواز روزگارش چهل سال ماند
نگر تا بسر برش ایزد چه راند.
فردوسی.
چنین راند بر سر سپهر بلند
که آمد ز من درد و رنج و گزند.
فردوسی.
...
[مشاهده متن کامل]

آن مقدر که برانده ست چنین بر سر ما
قوت و مستی و خواب و خور و پیری و شباب.
ناصرخسرو.
بظاهر من امروز ازو بهترم
دگر تا چه راند قضا برسرم.
سعدی.

بپرس