بر سر چیزی داشتن ؛ بر آن آوردن. وادار کردن که بکند آنرا :
حسد مرد را بر سر کینه داشت
یکی را بخون خوردنش برگماشت.
سعدی.
به معنی افراختن ، افراشتن در ترکیب :
حسد مرد را بر سر کینه داشت
یکی را بخون خوردنش برگماشت.
سعدی.
به معنی افراختن ، افراشتن در ترکیب :