بر زبان گرفتن. [ ب َ زَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بر زبان افکندن. ( آنندراج ) : دشمن ز کینه جویی من صرفه ای نبردچون شمع سوخت هرکه مرا بر زبان گرفت.سالک ( آنندراج ).