بر زبان کسی رفتن

پیشنهاد کاربران

ر زبان کسی رفتن یا بر زبان رفتن ؛ گفتن سخنی را: مگر وقتی بر زبان او رفته بود. ( یادداشت مؤلف ) . جاری شدن بر زبان کسی :
در همه عمر نرفته ست و ازین پس نرود
نام او جز به ثنا گفتن بر هیچ زبان.
فرخی.
...
[مشاهده متن کامل]

به روزگار امیر عادل سبکتکین. . . هم چنین تضریبها ساخته بودند تا باز یافت و بر زبان وی رفت که از ما بر محمود ستم آمد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 215 ) . این فال بوده است که بر زبان این پادشاه می رفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 70 ) . چون این تسبیح بر زبان ایشان برفت برداشتندو بدین تسبیح صد هزار سال بهشت تمام شد. ( قصص الانبیاء ص 4 ) . چنانکه زه بر زبان ایشان [ پادشاهان ایران ] برفتی از خزینه هزار درم بدان کس دادندی. ( نوروزنامه ) . بر زبان او چنان رفت که ملک من از ملک سلیمان بن داود اگر بیشتر نیست کمتر نیست. ( تاریخ بیهق ابن فندق ) . آزار کسی بر زبانش نرفتی. ( گلستان ) .
مگر بر زبانش حقی رفته بود
ز گردنکشی بروی آشفته بود.
سعدی ( بوستان ) .
با اینهمه بیداد او، وین عهدبی بنیاد او
در سینه دارم یاد او، چون بر زبانم می رود.
سعدی.
پارسایی. . . که سخن جز به حکم ضرورت نگفتی و موجب آزار کس بر زبانش نرفتی. ( گلستان ) . بر زبانها رفته شده بود که فتنه به سیستان بشر فرقد همی افکند. ( تاریخ سیستان ) .

بپرس