بر روی کشیدن. [ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) حریف دروکش کردن. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : نوبهار است و جنونم سوی هامون میکشدشور رسوایی مرا بر روی مجنون میکشد.سلیم ( آنندراج ).