بر روی کسی اوردن

پیشنهاد کاربران

به روی یا با روی یا بر روی کسی آوردن ؛ گفتاری راجع به رازهای پوشیده کسی را صریح گفتن. به او گفتن و فهمانیدن که من آن را می دانم. خطا یا زشتی کسی را به او گفتن و غالباً در نفی استعمال کنند: او هزار بدی به من کرد و من یکبار به روی او نیاوردم. ( یادداشت مؤلف ) :
...
[مشاهده متن کامل]

نیارم کسی را همان بد به روی
وگرچند باشد دلم کینه جوی.
فردوسی.
زبان داد سیندخت را نامجوی
که رودابه را بد نیارد به روی.
فردوسی.
علیشاه درج در بر او عرض کرد و گفته های او با روی او آورد. ( تاریخ طبرستان ) . با خدای تعالی نذر کرد که. . . انتقام نکشم و با روی نیاورم. ( تاریخ طبرستان ) .
شرمم آید به روی او آوردن
آنچ از غم او به روی من می آید.
سمایی مروزی.

بپرس