بر خاک افتادن. [ ب َ اُ دَ ] ( مص مرکب ) بر خاک نشستن. کنایه از خوار و بی اعتبار شدن. ( آنندراج ) : چون خاک رهت شدم مزن بانگ درشت حیف است که آواز تو بر خاک افتد.حافظ.