بر جسته کردن


معنی انگلیسی:
distinguish, mark, signalize, to raise in relief, to emboss

مترادف ها

glorify (فعل)
ستودن، ستایش کردن، علم کردن، تجلیل کردن، تعریف کردن از، تکریم کردن، مشهور کردن، بر جسته کردن، جلال دادن

emboss (فعل)
اندودن، مزین کردن، پرجلوه ساختن، بر جسته کردن

indent (فعل)
دندانه دار کردن، بر جسته کردن، سفارش دادن

signalize (فعل)
بر جسته کردن، با علامت ابلاغ کردن

فارسی به عربی

طلب رسمی، انقش , زمجرة ، إبراز

پیشنهاد کاربران

بپرس