بر باد رفتن


مترادف بر باد رفتن: به بادفنا رفتن، پایمال شدن، تلف شدن، حیف و میل شدن، ضایع شدن، هدر رفتن، خراب شدن، ویران شدن، منهدم شدن ، نابودشدن، نیست شدن، فنا شدن، معدوم شدن

متضاد بر باد رفتن: آباد شدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- تلف شدنضایع گشتن . ۲- رفتن و باز نگشتن . یا برباد رفتن سر. کشته شدن .

فرهنگ معین

( ~. رَ تَ ) (مص ل . ) تلف شدن ، ضایع گشتن .

مترادف ها

evaporate (فعل)
خشک کردن، تبخیر شدن، بخار شدن، تبخیر کردن، متصاعد شدن، تبدیل به بخار کردن، برباد رفتن

فارسی به عربی

تبخر

پیشنهاد کاربران

از دست رفتن: تلف شدن.
( ( . . . عمرها از مال و خواسته و افزار دست رفته باشد. ) )
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۵۴ ) .
( برگرفته از یادداشت جناب باقری )
go up in smoke
E. g. The world's going up in smoke
جهان بر باد رفته ( دود هوا شده )

بپرس