بذج

لغت نامه دهخدا

بذج. [ ب َ ذَ ] ( ع اِ ) بره بمنزله بزغاله یکساله. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). معرب بره و بمعنی آن. ( ناظم الاطباء ) ( از معرب جوالیقی ص 58 و 151 ). بره. ( از اقرب الموارد ). ج ، بِذجان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( از معرب جوالیقی ص 58 ).

فرهنگ فارسی

بره بمنزله بزغاله یکساله معرب بره و بمعنی آن .

پیشنهاد کاربران

بپرس