بدیمن
/badyomn/
مترادف بدیمن: بدقدم، بدشگون، شوم، شوم قدم، ناخجسته، نامبارک، نامیمون، نحس
متضاد بدیمن: خوش یمن، سپیدپا، هماگون، مبارک، خجسته پی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( صفت ) شوم نامبارک نحس مقابل خوش یمن .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
شوم، بدشگون، نامیمون، بدیمن
کج، فاسد، نا درست، گمراه کننده، شیطانی، بدشگون، نامیمون، بدخواه، بدیمن، منحوس
شوم، سیاه، ناموفق، بد بخت، بدشگون، نحس، سیاه بخت، تیره بخت، بدیمن، بخت برگشته
چپی، بدشگون، بدیمن، تمایل ب چپ
بدشگون، بدیمن، بدفرجام، دارای فال بد