[ویکی نور] «بدیع الزمان میرْزا تِیْموری» (920ق1514/م)، از آخرین پادشاهان سلسلۀ تیموریان، فرزند ارشد سلطان حسین بایقرا است که پس از درگذشت پدرش در 911ق1506/م، مدت کوتاهی به اتفاق برادرش مظفر حسین میرزا بر تخت پادشاهی نشست.
مادر وی مهد علیا بیگم، دختر میرزا معزالدین سنجر از امیران تیموری، و زنی بدخو، تندزبان و عصیانگر بود. عاقبت سلطان حسین بایقرا وی را طلاق داد و او از نهایت ناتوانی و یأس بیمار گردید و در 893ق1488/م در هرات جان سپرد و در مدرسۀ بدیعیه به خاک سپرده شد.
بدیع الزمان ظاهراً از حوالی سال 875ق1470/م با حکمرانی استراباد، به عرصۀ سیاست وارد شد و چند بار به حکومت استراباد دست یافت. گرچه تاریخ دقیق پایان دورۀ اول فرمانروایی او بر این شهر معلوم نیست، ولی به طور مسلم در 880ق/ 1475م به جای پدر در هرات حکومت داشته است. نوبت بعدی حکومت وی بر استراباد، مربوط به سال 896ق1491/م است که خواندمیر از آن یاد کرده است.
در شعبان /902آوریل1497 میان او و پدرش سلطان حسین در حوالی درۀ «پل چراغ» جنگ شد و کار به شکست بدیع الزمان انجامید و وی به قندز گریخت و در اول رمضان همان سال پسرش محمد مؤمن میرزا هم در استراباد مغلوب و دستگیر گردید و در قلعۀ اختیار الدین زندانی شد و سپس به تحریک مادر مظفر حسین میرزا، به قتل رسید. پس از این واقعه، بدیع الزمان میرزا به انتقام خون فرزند به مخالفت با پدر افزود و چند بار به اردوی او یورش برد، اما نتیجه ای نگرفت، تا در 25 شعبان 903، پس از شکست سختی که به او وارد آمد، فرار کرد.
سلطان حسین به یاری بدیع الزمان شتافت و خان شیبانی عقب نشست. حوادث دیگر زندگی بدیع الزمان در این دوره، جنگ ها و نبردهای مکرر او با امرای تیموری در شهرهای دیگر و گه گاه با پدر بود. وی سرانجام در جمادی الاول /910اکتبر 1504 وارد هرات شد و مورد عفو پدر قرار گرفت.
وی در سال های آخر عمر سرگردان بود و از آذربایجان به هند رفت و مدتی در شهر تته اقامت کرد. در 919ق1513/م به خراسان بازگشت و به شاه اسماعیل صفوی پیوست و همراه او به آذربایجان رفت و در شنب غازان متوطن شد. در رجب /920سپتامبر 1514 که سلطان سلیم عثمانی بر شاه اسماعیل غلبه کرد و مدتی در تبریز ماند، چون خواست بازگردد، او را با خود به استانبول برد و او هم امید داشت که با یاری سلطان عثمانی تاج و تختِ از دست رفته را بازیابد؛ اما از ورود او به پایتخت عثمانی ها اندکی نگذشته بود که به بیماری طاعون گرفتار شد و درگذشت.
مادر وی مهد علیا بیگم، دختر میرزا معزالدین سنجر از امیران تیموری، و زنی بدخو، تندزبان و عصیانگر بود. عاقبت سلطان حسین بایقرا وی را طلاق داد و او از نهایت ناتوانی و یأس بیمار گردید و در 893ق1488/م در هرات جان سپرد و در مدرسۀ بدیعیه به خاک سپرده شد.
بدیع الزمان ظاهراً از حوالی سال 875ق1470/م با حکمرانی استراباد، به عرصۀ سیاست وارد شد و چند بار به حکومت استراباد دست یافت. گرچه تاریخ دقیق پایان دورۀ اول فرمانروایی او بر این شهر معلوم نیست، ولی به طور مسلم در 880ق/ 1475م به جای پدر در هرات حکومت داشته است. نوبت بعدی حکومت وی بر استراباد، مربوط به سال 896ق1491/م است که خواندمیر از آن یاد کرده است.
در شعبان /902آوریل1497 میان او و پدرش سلطان حسین در حوالی درۀ «پل چراغ» جنگ شد و کار به شکست بدیع الزمان انجامید و وی به قندز گریخت و در اول رمضان همان سال پسرش محمد مؤمن میرزا هم در استراباد مغلوب و دستگیر گردید و در قلعۀ اختیار الدین زندانی شد و سپس به تحریک مادر مظفر حسین میرزا، به قتل رسید. پس از این واقعه، بدیع الزمان میرزا به انتقام خون فرزند به مخالفت با پدر افزود و چند بار به اردوی او یورش برد، اما نتیجه ای نگرفت، تا در 25 شعبان 903، پس از شکست سختی که به او وارد آمد، فرار کرد.
سلطان حسین به یاری بدیع الزمان شتافت و خان شیبانی عقب نشست. حوادث دیگر زندگی بدیع الزمان در این دوره، جنگ ها و نبردهای مکرر او با امرای تیموری در شهرهای دیگر و گه گاه با پدر بود. وی سرانجام در جمادی الاول /910اکتبر 1504 وارد هرات شد و مورد عفو پدر قرار گرفت.
وی در سال های آخر عمر سرگردان بود و از آذربایجان به هند رفت و مدتی در شهر تته اقامت کرد. در 919ق1513/م به خراسان بازگشت و به شاه اسماعیل صفوی پیوست و همراه او به آذربایجان رفت و در شنب غازان متوطن شد. در رجب /920سپتامبر 1514 که سلطان سلیم عثمانی بر شاه اسماعیل غلبه کرد و مدتی در تبریز ماند، چون خواست بازگردد، او را با خود به استانبول برد و او هم امید داشت که با یاری سلطان عثمانی تاج و تختِ از دست رفته را بازیابد؛ اما از ورود او به پایتخت عثمانی ها اندکی نگذشته بود که به بیماری طاعون گرفتار شد و درگذشت.
wikinoor: بدیع الزمان_همدانی،_احمد_بن_حسین