بدیج

لغت نامه دهخدا

بدیج. [ ب َ ] ( اِ ) هلیله. ( برهان ) ( فرهنگ رشیدی ) ( ناظم الاطباء ). هلیلج. ( فرهنگ شعوری ج 1 ورق 155 ). و آن چیزی است به اندام بیضه مرغ و آن را در شیره قند پرورده کنند و خورند و در مؤید الفضلاء بلیله نوشته بودند و آن دوایی است قابض.( برهان ). || درخت لیمو. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس