بدگوهری. [ ب َ گ َ / گو هََ ] ( حامص مرکب ) بداصلی. بدنهادی. ( از ولف ). بدنژادی : باللَّه ار با من توان بستن به مسمار قضاجنس این بدسیرتی یا مثل این بدگوهری.انوری.و رجوع به ترکیبات گوهر شود.