بدگل
/badgel/
مترادف بدگل: بدترکیب، بدشکل، بدمنظر، زشت، زشت رو، کریه، کریه المنظر، نازیبا
متضاد بدگل: خوشگل، خوش ترکیب، زیبا
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
زشت، ترسناک، کریه، مهیب، بد منظر، بد گل، نا زیبا، بی قواره
زشت، ساده، فروتن، مثل خانه، بد گل، خودمانی وصمیمانه، فاقد جمال
فارسی به عربی
قبیح
پیشنهاد کاربران
نارعنا. [ رَ ] ( ص مرکب ) مقابل رعنا : پیر رعنا بتر از جوان نارعنا. ( قابوسنامه ) . || نارعنا، که در افسانه های حسین کرد و امثال آن در صفت زنان یا خطاب به آنان می آید به معنی ناپرهیزکار و فاسق و فاجر است.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دشنامی است زن را. در تداول افسانه های عامیانه ٔ فارس دشنام گونه ای است که زنان را گویند. ( یادداشت مؤلف ) .
خوشگل ( خوش گل ) بدگل ( بد گل ) خوشگل و بدگل دو کلمه ی تورکی است. و گل ماده ایی است. که در حمامهای قدیمی به جای شامپو از آن استفاده می شد ( گیل ) وشعر گلی خوش بوی روزی رسید از دست محبوبی بدستم کنایه از
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
همان ( شامپو ) خوش عطر می باشد. . . . . . و ترجمه ی تحت الفظی گوزل آغا چوخ گوزلیدی ویردی بیر چیچک ده ( آبله ) چیخات دی ( مبارک خوشگل بود آبله هم درآورد ؛ کنایه از بد بدنبال بد آوردن است )