بدون وقفه

مترادف ها

unceasing (صفت)
مسلسل، پایان نا پذیر، بلا انقطاع، بدون وقفه، ایست ناپذیر

run-on (صفت)
بدون وقفه

پیشنهاد کاربران

یک نفس. [ ی َ / ی ِ ن َ ف َ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) یک دم. یک لحظه. به اندازه یک دم زدن. || بی توقف. ( یادداشت مؤلف ) . بی امان :
که ما را در آن ورطه یک نفس
زننگ دو گفتن به فریاد رس.
سعدی.
- یک نفس رفتن و یک نفس دویدن ؛ بی توقف رفتن.
- یک نفس زدن ؛ چیزی گفتن. ( آنندراج ) .
یک سره
لاینقطع

بپرس