بی عوار ؛ بی عیب. خالی از عیب و نقص :
آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان
تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا.
ناصرخسرو.
آن سگان کت جان نگردد بی عوار از عیبشان
تا نشویی تن به آب دوستی آل عبا.
ناصرخسرو.
دون و نقص واژه هایی اربی می باشند و پارسی جایگزین اینهاست:
آفْت ãft ( پهلوی )
فریوت faryut ( پهلوی: فْریوت fra - yut )
ویسپو vispu ( اوستایی )
آفْت ãft ( پهلوی )
فریوت faryut ( پهلوی: فْریوت fra - yut )
ویسپو vispu ( اوستایی )