بدوح

لغت نامه دهخدا

بدوح. [ ب ُ ] ( ع مص ) بریدن و دریدن. ( از منتهی الارب ): بدح الحبل ؛ برید آن ریسمان را. ( ناظم الاطباء ). || شکافتن : بدح العود بدحاً و بدوحاً؛ شکافت آن چوب را. ( از ناظم الاطباء ). || زدن : بدحه بالعصا؛ زد او را بعصا. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || ناگاه پیش آمدن : بدح فلاناً بالامر؛ ناگاه پیش آورد فلان را کار. ( از منتهی الارب ). || فاش کردن : بدح بالسر؛ فاش کرد آن راز را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || خرامیدن زن. ( تاج المصادر بیهقی ). برفتار خوش خرامیدن زن. ( ازمنتهی الارب ) ( از معجم متن اللغة ) ( آنندراج ): بدحت المراءة بدوحاً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || فروماندن شتر از گرانی بار. ( آنندراج ): بدح البعیر عن الحمل ؛ فروماند آن شتر از گرانی بار، و کذلک بدح الرجل عن حمالته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

بدوح. [ ب ُدْ دو ] ( اِخ ) نام ملک حافظ نامه ها. ( یادداشت مؤلف ) . نام جن و بقولی فرشته ای که اعمال خارق العاده بدو نسبت دهند و در علوم مکنونه نام او را با حرف یا با اعداد نگارندو خواصی برای آن قایل اند از جمله برآنند که چون نام او را بر پشت نامه و پاکت نویسند زود به مقصد رسد. ( فرهنگ فارسی معین ج 5 ). چهار شکل است که بطور رمز نشان دهنده نوعی طلسم است. و اعتقاداتی از این قبیل درباره آن رایج است : مسافری که این کلمه را همراه داشته باشد می تواند شب و روز بی خستگی سفر کند. زن آبستنی که نگران سقط جنین باشد اگر آن را همراه داشته باشد فرزندش را سلامت بدنیا می آورد. نامه ای که این کلمه بر آن درج شود به مقصد می رسد. این کلمه برای ایجاد عشق نیز بکار می رود. بدوح معرف اعداد زوجی است که عبارتند از 2468 یا 8642. ( از دزی ج 1 ص 59 ). 2، 4، 6، 8 بترتیب با «ب ، د، و، ح » از حروف جمل برابرند. صاحب آنندراج آرد: در فرهنگی نوشته که بدوح نام ولی کاملی است که از این جهان فانی درگذشته ، مردم این نام رابخط زر بالای تیغ و خنجر و مانند آن تیمناء می نویسندو اکثر این نام را بجای تعویذ و عزیمت بکار برند.

فرهنگ فارسی

نام جن و به قولی فرشته ای که اعمال خارق العاده را بدو نسبت دهند و در علوم مکنونه نام او را با حروف یا با اعداد نگارند و خواصی برای آن قایل اند از جمله بر آنند که چون نام او را بر پشت نامه و پاکت نویسند زود به مقصد رسد .
نام ملک حافظ نامه ها نام جن و بقولی فرشته ای که اعمال خارق العاده بدو نسبت دهند و در علوم مکنونه نام او را با حرف یا با اعداد نگارند و خواصی برای آن قایل اند از جمله بر آنند که چون نام او را بر پشت نامه و پاکت نویسند زود به مقصد رسد .

فرهنگ عمید

در باور قدما، فرشتۀ موکل بر نامه ها و مراسلات. &delta، سابقاً بالای نامه ها می نوشتند «یا بدوح».

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بُدّوح کلمه ساختگی طلسمی که از عناصر (حروف ابجد) درون خانه های مربّع سحریِ سه در سه ساخته شده است.
از حروف این مربع، کلمه های مشابه دیگری، مانند بطد، زهج، واح، و صورت یکجای آن ها بطد زهج واح نیز ساخته شده که چندان معمول نیست.
از بعض این کلمه ها مربع های بزرگتری نیز ساخته می شود؛ مثلاً از بدوح، مربع چهار در چهار، و از بطد واح مربع شش در شش.

مربع سازی
در کتاب های قدیم عربی راجع به سحر این طرز مربع سازی، اهمیت نسبتاً کمتری دارد، اما بعداً که غزالی آن را اخذ کرد و در المنقذ من الضلال امری توضیح ناپذیر ولی مسلم و مشکل گشا دانست، عموماً به عنوان «طلسم مثلثه» یا خاتم یا جدول غزالی (وِفق، خاتم، جدول، مثلث غزالی) معروف گردید، و اساس و نقطه شروعِ علم حروف شد.
غزالی این طرز مربع سازی را با الهام از ترکیبات حروف کهیعص و حمعسق، در ابتدای سوره های ۱۹ و ۴۲ قرآن که خود این ها نیز به عنوان طلسمات به کار می روند، تکمیل کرد.
دیگران این طرز مربع سازی را تا حضرت آدم علیه السّلام ردیابی کرده اند که از او به غزالی رسیده است.
ظاهراً اعتبار مسلّم غزالی در ضبط معارف سرّی، بویژه به سبب کتاب الجَفْر، در این میان بی تأثیر نبوده است.

ریشه لغوی
اصل بدوح، به قولی، از نام ایرانی ـ آرامیِ سیّاره و الهه زهره، بیدخت، است.
با آن که این نام در فهرست همراه با مرادفات سحری و جنّی آمده و بیش تر مواقع مرتبط با زهره یادشده، (هر دو با اشتباهات چاپی)، بکلی در ادبیات سحری یا جنّی ناشناخته مانده است.

← ورود به عربستان
...

دانشنامه آزاد فارسی

بُدوح
(در تداول عامه: بُدّوح) نوعی طلسم، و در باورهای عامیانۀ ایرانیان، مشهور به فرشتۀ نگهبان نامه های ارسالی و نامه برانِ آن . این طلسم به صورت مربع وفقی است، بدین وجه: اعداد چهارگوشۀ این مربع، یعنی ۲، ۴، ۶، ۸، به حساب ابجد، کلمۀ بدوح را می سازند. برخی این کلمه را معرب از اصلِ آرامی بیدخت (یا زهره)، دانسته اند. در باور عامۀ ایرانی، بدوح جن یا فرشته ای با اعمالی خارق العاده است. هرگاه نام او را به حرف یا به عدد بر پشت پاکت نامه ها نویسند، قطعاً، یا سریع تر، به مقصد می رسد. نیز نام او را بر شمشیرها و خنجرها حک می کردند. گویند هر مسافری این طلسم را با خود داشته باشد، راه را شب و روز، بی خستگی و به سلامت، طی می کند و زن آبستنی هم که از سقط جنین بیمناک است، با داشتن آن، نوزادش را به سلامت متولّد خواهد کرد.

پیشنهاد کاربران

بدوح اسم جنی میباشد که برای یاری از آن، نام او را میبرند.
برروی پیشانی خود واژه بدوح را بنویسد و حرف ح را از پیشانی به روی گونه های خود بکشید.
ذکر مبارک بدوح در روز چهارشنبه به تعداد ١۶٠ بار هر چیزی از خداوند بخاهین میسر میشود به شرط حلال بودن فعل و اعتقاد کامل به رب العالمین
بدوح همان حروف ابجدی است که درطلسمات بکار میرود جهت مهر و محبت افزایش دوستی بین ۲نفر هرکس باخوددارد بین اطرافیان عزیز ومحترم است وغیرو ب ۲. د ۴. و ۶ ح ۸ می باشد التماس دعا

برای دلسردی
بُدّوح کلمه ساختگی طلسمی که از عناصر[ حروف ابجد] درون خانه های مربّع سحریِ سه در سه ساخته شده است . از حروف این مربع ، کلمه های مشابه دیگری ، مانند بطد، زهج ، واح ، و صورت یکجای آنها بطد زهج واح نیز ساخته شده که چندان معمول نیست. نک. خلان وفا
ا

بپرس