بدوات

لغت نامه دهخدا

بدوات. [ ب َ دَ ] ( ع اِ ) رأیها و اندیشه ها و تدبیرها، یقال : هو ذوبدوات. ( ناظم الاطباء ). ج ِ بداة و در حدیث آمده : السلطان ذوبدوات. اصل آن درمدح است لیکن در ذم بکار رود. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

رایها و اندیشه ها و تدبیر ها اصل آن در مدح است .

پیشنهاد کاربران

بپرس