بُدو/bodo/ با شتاب برو، برو با حالت دویدن ( به انگلیسی: Run ) گویش تهرانی.
در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود.
بُدو بُدو یا بِدو بِدو: با شتاب
هُبِدو: در گویش شهرستان بهاباد مترادف هوی ( های ) بدو.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن:
بُرو/boro/حرکت کن. ( به انگلیسی: Go ) گویش تهرانی و رسمی.
در بعضی لهجه ها بُرو، بِرو/bero/ تلفظ می شود.
بُرو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را. شهریار
در بعضی لهجه ها بُدو، بِدو/bedo/ تلفظ می شود.
بُدو بُدو یا بِدو بِدو: با شتاب
هُبِدو: در گویش شهرستان بهاباد مترادف هوی ( های ) بدو.
... [مشاهده متن کامل]
در ضمن:
بُرو/boro/حرکت کن. ( به انگلیسی: Go ) گویش تهرانی و رسمی.
در بعضی لهجه ها بُرو، بِرو/bero/ تلفظ می شود.
بُرو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را. شهریار
بدو بدو کردن: [ اصطلاح در تداول عامه ] :دوندگی کردن ، تلاش مضاعف نمودن ، فعالیت بیش از حد داشتن .
( ( بخور آرام بگیری بس که بدو بددو می کنی و حرص و جوش می خوری زبانم لال همین روزها پس می افتی " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص95 . ) )
( ( بخور آرام بگیری بس که بدو بددو می کنی و حرص و جوش می خوری زبانم لال همین روزها پس می افتی " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص95 . ) )