بدهکار

/bedehkAr/

مترادف بدهکار: غارم، قرضدار، مدیون، مقروض، وامدار

متضاد بدهکار: بستانکار، طلبکار

معنی انگلیسی:
debtor, in debt, indebted, owing

لغت نامه دهخدا

بدهکار. [ ب ِ دِ ] ( ص مرکب ) مقروض و وامدار. ( ناظم الاطباء ). کسی که بدیگری پولی رامقروض است. ( از اصطلاحات فرهنگستان ). مدیون. غریم. فام دار. مقابل طلبکار و بستانکار. ( یادداشت مؤلف ).
- امثال :
بدهکار را که بحال خود گذاشتی طلبکار می شود. ( امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 407 ).
|| ( اصطلاح بانک محاسبه برداشتها و بدهکاریهای مشتری که در ستون بدهکار یادداشت کنند. مقابل بستانکار. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

وامدار، قرضدار، مدیون
( صفت ) کسی که پولی یا چیزی وام دارد وامدار مقروض قرضدار مقابل بستانکار. یا محاسب. برداشتها و بدهکاریهای مشتری که در ستون ( بدهکار ) یادداشت کنند مقابل بستانکار.

فرهنگ معین

(بِ دِ ) (ص فا. ) ۱ - دارای بدهی . ۲ - مدیون .

فرهنگ عمید

وام دار، قرض دار، مدیون، کسی که چیزی یا پولی وام دارد و باید بدهد.

دانشنامه عمومی

بدهکار ( یا مدیون ) به شخصی ( حقیقی یا حقوقی ) گفته می شود که دینی یا دیونی به نفع شخص ( حقیقی یا حقوقی ) دیگر بر عهده او است؛ و وی موظف به پرداخت آن دین یا دیون است.
در حسابداری دوطرفه، حساب بدهکار در سمت راست ترازنامه نمایش داده می شود.
• درگاه حسابداری
• حسابداری
• اصطلاحات حسابداری
مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های بدون منبع
• همه مقاله های خرد
• مقاله های خرد حسابداری
عکس بدهکار
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

وامدار, مقروض

مترادف ها

debtor (اسم)
مدیون، بدهکار، ستون بدهکار

obligor (اسم)
بدهکار، مقروض

yielder (اسم)
بدهکار، تسلیم کننده، پاداش دهنده، حاصل دهنده

indebted (صفت)
مدیون، مرهون، بدهکار، رهین منت

فارسی به عربی

مدین

پیشنهاد کاربران

بدهکار: کسی است که دین بر ذمه دارد و اخص از متعهد است زیرا آنچه بر ذمه بدهکار است مال است و مورد تعهد ممکن است مال نباشد پس هر بدهکاری متعهد است ولی هر متعهدی بدهکار نیست
منبع: دایرةالمعارف تعهدات، تألیف استاد دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی
مرهون
وامی
بدهکار ( یا مدیون ) به شخصی ( حقیقی یا حقوقی ) گفته می شود که دینی یا دیونی به نفع شخص ( حقیقی یا حقوقی ) دیگر بر عهده او است؛ و وی موظف به پرداخت آن دین یا دیون است
مقروض
بدهدار
یعنی کسی که به کس دیگر باید پول دهد تا جبران پول بکند
کسی که در ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد.
غارم، قرضدار، مدیون، مقروض، وامدار
بدهکار:[اصطلاح حقوق] کسی که در ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد.
وامر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس