بده و بستان

/bedehobestAn/

مترادف بده و بستان: دادوستد، خرید و فروش، معامله، تبادل، مبادله، تعامل، روابط پنهانی متقابل

معنی انگلیسی:
deal, dealing, give-and-take, reciprocity, trade-off

لغت نامه دهخدا

بده و بستان. [ ب ِ دِ هَُ ب ِ ] ( اِ مرکب ) بده بستان. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به بده بستان شود.

فرهنگ فارسی

بده بستان .

پیشنهاد کاربران

dicker
بده و بستان ( سیاسی و اداری و غیره ) ،
زد و بند
e. g. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament
بده و بستان هایی که در سرسرای پارلمان مورد مذاکره قرار می گیرد
اگر چه به معنی داد و ستد جا افتاده است با توجه ب در اول بده که می تواند وجه امری دادن و گرفتن باشد اما اگر بصورت جدا نوشته شود ( به ده و به ستان ) آن وقت به، معنی نیک و خوب می دهد و میشود نیکی بده و در جواب نیکی می گیری ، خوبی بکن تا خوب ببینی

بپرس