بدنی
/badani/
مترادف بدنی: جسمی
متضاد بدنی: روحی، فکری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
دارای بدن، بدنی، جسمانی
بدنی، جسمانی، طبیعی، مادی، فیزیکی
بدنی، جسمی
بدنی، طبیعی، جسمی، مادی، تنی
بدنی، جسمانی، جسمی، مادی، دارای ماده
بدنی، همستی، جهازی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید