گرانجانی که گفتی جان نبودش
بدندانی که یک دندان نبودش.
نظامی.
|| لایق و مناسب. ( از برهان قاطع ) ( از آنندراج ) ( ازانجمن آرا ) : لب و دندان ترا سجده برم چون پروین
کز جهان ای مه تابان تو بدندان منی.
اثیر اخسیکتی ( از انجمن آرا ).
هستند شاهدان شکرلب بعهد تولیکن از آن میانه بدندان من تویی.
اثیر اخسیکتی ( ازانجمن آرا ).