بدمد به معنای
سربزند، سر به بیرون اورد، رشد کند، بروید
سربزند، سر به بیرون اورد، رشد کند، بروید
بدمد: بروید، سرزند، برآید
سر از خاک بر ارد، بروید
روییدن. سر بر آوردن گیاه از زمین. فوت کردن. طلوع کردن. فریب دادن کسی
بروید، برآید، سرزند
بطرف کسی
نفس کشیدن به بیرون