بدلی

/badali/

مترادف بدلی: تقلبی، جعلی، ساختگی، قلابی، قلب، مصنوعی

متضاد بدلی: اصلی

معنی انگلیسی:
counterfeit, dummy, fake, false, gewgaw, imitation, imitative, pretended, shoddy

لغت نامه دهخدا

بدلی. [ ب َ دَ ] ( ص نسبی ) چیزی که جنسش بد باشد. خوش ظاهر و بدباطن. ( فرهنگ لغات عامیانه جمال زاده ). قلب. ( یادداشت مؤلف ) :
یک هنرستش که عیب او ببرد
آنکه زوالست فعلش و بدلی .
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 443 ).

فرهنگ فارسی

چیزی که جنسش بد باشد هوش ظاهر و بد باطن .

فرهنگ معین

(بَ دَ ) [ ع - فا. ] (ص . ) قلابی ، غیراصلی .

فرهنگ عمید

ساختگی، تقلبی: جواهر بدلی.

مترادف ها

makeshift (اسم)
چاره، وسیله، بدلی، چاره موقتی

counterfeit (اسم)
قلب، بدلی

imitation (اسم)
ساختگی، بدلی، تقلید، چیز تقلیدی

artificial (صفت)
مصنوعی، ساختگی، عملی، ساخته، بدلی، عاریه

spurious (صفت)
قلابی، حرامزاده، نا درست، قلب، جعلی، بدل، بدلی، الکی

counterfeit (صفت)
جعلی، بدلی

imitative (صفت)
جعلی، بدلی، تقلیدی

فارسی به عربی

تزییف , تقلید , مزور

پیشنهاد کاربران

پوشالی
این روستا دارای طبیعتی سر سبز و بیشه زارهایی زیبا همچنین دارای سه آسیاب سنتی آبی که معروف ترین آنها آسیاب حاج عباس که از نوع دو قلو میباشد که در نوع خود منحصر به فرد میباشد
قبلا این روستا به نام گلستان بوده است. بیش از این اعراب در این روستا میزیستن. این روستا قدمت زیادی دارد چون در مجاور رودخانه و بیشه زار بوده و از موقعیت خوبی برای دامداری و کشاورزی برخوردار است

بپرس