بدقلقی


معنی انگلیسی:
cantankerousness, nastiness, obnoxiousness, orneriness, peevishness, unpleasantness

لغت نامه دهخدا

بدقلقی. [ ب َ ق َ ل ِ / ق ِ ل ِ ] ( حامص مرکب ) بدخویی. بدادایی. بدجنمی ( بیشتر در اسب ). ( از یادداشتهای مؤلف ).
- بدقلقی کردن ؛ بدخویی نمودن. ناسازواری کردن. ( یادداشت مؤلف ).

مترادف ها

rowdyism (اسم)
چموشی، بدقلقی، ایجاد سر و صدا و اشوب

پیشنهاد کاربران

ناسازگاری، ناسازواری
تاهمواری
عدم سازش، ناسازشی
خود رایی، خود سری
بدسلوکی. بدرفتاری
ناسازگاری کردن
بد خلقی، بد اخلاقی

بپرس