بدشکل


مترادف بدشکل: بدترکیب، بدریخت، بی ریخت، بدگل، بدترکیب، بدقواره، بی قواره، بدسیما، زشت، زشت رو، کریه المنظر ، بدنما

متضاد بدشکل: خوش ترکیب، خوشگل، وجیه، خوش نما

واژه نامه بختیاریکا

بَد شِلق؛ رَیمک؛ نَرُندِه؛ چَقِله؛ چَخَل ( چَقَل ) ؛ نه راپ نه ریپ؛ دُنگالِه؛ گَرّوسی
بَل

مترادف ها

malformed (صفت)
ناهنجار، بدشکل، ناقص، بدریخت

awry (صفت)
منحرف، غلط، زشت، چپ چپ، مورب، بدشکل

shapeless (صفت)
بی شکل، بدشکل، بی ریخت، فاقد شکل معین

deformed (صفت)
بدشکل، ناقص شده

فارسی به عربی

مشوه , منحرف

پیشنهاد کاربران

بپرس