بدزبانی کردن


معنی انگلیسی:
blaspheme

مترادف ها

abuse (فعل)
فحش دادن، بد بکار بردن، بد استعمال کردن، سو استفاده کردن از، بدرفتاری کردن نسبت به، به زنی تجاوز کردن، ننگین کردن، بدگویی کردن، پرخاش کردن، خوار کردن، خفت دادن، بدزبانی کردن، توهین کردن به، تجاوز به حقوق کسی کردن

clapperclaw (فعل)
بدزبانی کردن، چنگ زدن، پنجول زدن

پیشنهاد کاربران

بپرس