بدرقه کردن


مترادف بدرقه کردن: همراهی کردن، مشایعت کردن

متضاد بدرقه کردن: استقبال کردن

معنی انگلیسی:
convoy, escort

جدول کلمات

مشایعت

مترادف ها

convoy (فعل)
همراه رفتن، بدرقه کردن

فارسی به عربی

قافلة

پیشنهاد کاربران

استقبال
تشییع
See sb to the door
Walk sb out
Walk sb to the door
See off
Show out
To see some one off

بپرس