بدرفتار

/badraftAr/

مترادف بدرفتار: بدروش، بدسلوک، ناسازگار، بدسر، بدعمل، بدکار، سرکش، طاغی، عاصی، عصیانگر، لگدزن

متضاد بدرفتار: خوش رفتار، خوش سلوک، نیک رفتار، نیک روش

معنی انگلیسی:
ungracious, unmannerly, cad, caddish, ill-mannered, reviler, misbehaving, ill - treating

لغت نامه دهخدا

بدرفتار. [ ب َ رَ ] ( ص مرکب ) بدکردار. ( آنندراج ). آنکه رفتار و کردار بد از وی صادر می شود. ( ناظم الاطباء ).

بدرفتار. [ ب ِ رُ ] ( اِص مرکب ) کفیل و ضامن و پذرفتار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

کفیل و ضامن و پذرفتار .
بد کردار آنکه رفتار و کردار بد از وی صادر می شود .

فرهنگ عمید

کسی که رفتار و کردارش بد باشد، بدروش.

پیشنهاد کاربران

بپرس