[ویکی فقه] بَدر جاجَرمی، بدرالدین بن عمر، ملقب به ملک الشعرا، از شاعران قرن هفتم می باشد.
در جاجرم خراسان به دنیا آمد. از تاریخ تولّدش اطلاعی در دست نیست، دوران جوانی را در خراسان گذراند و همان جا به کسب علم پرداخت. سپس به امید خدمت در دربار بهاءالدین محمد جوینی، حاکم اصفهان (حک: ۶۴۸ـ ۶۷۸)، راهی آن شهر شد و نزد او از لحاظ شاعری اعتبار یافت و همت و هنرش را صرفِ ستایش او کرد و لقب ملک الشعرا گرفت. در آن جا با مجد همگر آشنا شد و از دانش و تجربه او بهره برد. چون سن و مرتبه شاعری مجد از او فراتر بود، عموم تذکره نویسان جاجرمی را شاگرد مجد همگر دانسته اند. قصاید او بیشتر قصاید او در مدح بهاءالدّین است، اما قصایدی هم در ستایش شمس الدّین محمد صاحب دیوان، پدر بهاءالدین، و برادرش عطاملک جوینی دارد. چنانکه از فحوای اشعارش برمی آید، تا پایان دوران خاندان جوینی در خدمت آنان بوده و پس از قتل خواجه شمس الدین به دست مغولان (۶۸۳)، برای او مرثیه سروده است. بیشتر تذکره نویسان رباعی معروف او در مدح صاحب دیوان و جوابیه صاحب دیوان (متضمّن سیصد برّه سفید به رسم صله) را آورده اند، و نیز قصیده بی نقطه بدر را در ستایش بهاءالدین ذکر کرده اند ، تنها صاحب تذکره منتخب اللطایف قصیده مزبور را سروده مجیرالدین پوربهاء جامی (متوفی ۶۹۹) دانسته که در حدائق العجم آورده شده است. در مونس الاحرار مرثیه ای از بدر در سوک سعدالدّین حمّویی (متوفی ۶۵۰) نقل شده که نشان دهنده کمال ارادت و اعتماد شاعر به اوست. شاعر در این قصیده به گونه ای از سعدالدّین یاد کرده که گویی مراد و پیشوای اوست، چه او را «مهدی معظّم»، «شیخ عالم»، «نظام دین حق» و «قطب اعظم» خوانده است آشنایی او به زبان عربی جاجرمی عربی می دانست و از دواوین شعری عرب سود می جست. از او ترجمه ای منظوم به فارسی نقل شده که برگردان قصیده ای عربی از ابوالفتح بُستی است. مجموع ابیاتی که از او به جای مانده حدود چهار هزار بیت است که بیش تر آن ها قصیده، غزل، قطعه و رباعی است و فرزندش محمّد آن ها را در مونس الاحرار گرد آورده است. مضامین این اشعار غالباً توحید، نعت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، مدح، مرثیه و مادّه تاریخ تولدها و وفاتهاست. ظاهراً بدر جاجرمی با طب و نجوم آشنایی داشته، چنانکه ۲۳۲ بیت درباره اختلاجات اعضا (پریدنهای اعضای بدن) و اختیارات قمر سروده است. روش شاعری بدر الدین شیوه شاعری او متکلّفانه و کوشش شاعر پیوسته بر آن است که صنایع شعری ـ نظیر متشابک، متقاطع، تسمیط، تجنیس، توشیح، ردّالصدر و ردّالعجز و غیره ـ در آن بگنجاند. وی خود را در این شیوه سرآمدِ معاصران شمرده و بدان بالیده است. به کارگیری صناعات ادبیِ بسیار، شعر او را از لطافت و جاذبه عاری ساخته است. سبکِ قصاید او متأثّر از شعر شاعران خراسانی قرن ششم است. وفات او بدر جاجرمی در ۶۸۶ـ اندکی پس از مرگ مجد همگر و امامی هروی ـ درگذشت. بعضی از تذکره نویسان شرح حال بدر جاجرمی را به اشتباه با شرح حال بدرچاچی درآمیخته اند. شاید سبب این التباس شباهت نام این دو شاعر بوده است. فهرست منابع (۱) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش. (۲) محمد حسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۰ـ۱۳۰۲، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲-۱۳۶۳ ش. (۳) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران ۱۳۶۴ ش. (۴) رحیم علیخان ایمان، تذکره منتخب اللطایف، چاپ محمدرضا جلالی نائینی و امیرحسن عابدی، تهران ۱۳۴۹ ش. (۵) بدرالدین بن عمر بدرجاجرمی، مونس الاحرار فی دقایق الاشعار، با مقدمه محمد قزوینی، چاپ میرصالح طبیبی، تهران ۱۳۳۷ـ۱۳۵۰ش. (۶) بندربن داس خوشگو، سفینه خوشگو، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ش ۲۶۵۵. (۷) دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی، چاپ محمد عباسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش). (۸) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، تهران ۱۳۶۳ ش. (۹) سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۰) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ ش. (۱۱) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، مجمع الفصحاء، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
در جاجرم خراسان به دنیا آمد. از تاریخ تولّدش اطلاعی در دست نیست، دوران جوانی را در خراسان گذراند و همان جا به کسب علم پرداخت. سپس به امید خدمت در دربار بهاءالدین محمد جوینی، حاکم اصفهان (حک: ۶۴۸ـ ۶۷۸)، راهی آن شهر شد و نزد او از لحاظ شاعری اعتبار یافت و همت و هنرش را صرفِ ستایش او کرد و لقب ملک الشعرا گرفت. در آن جا با مجد همگر آشنا شد و از دانش و تجربه او بهره برد. چون سن و مرتبه شاعری مجد از او فراتر بود، عموم تذکره نویسان جاجرمی را شاگرد مجد همگر دانسته اند. قصاید او بیشتر قصاید او در مدح بهاءالدّین است، اما قصایدی هم در ستایش شمس الدّین محمد صاحب دیوان، پدر بهاءالدین، و برادرش عطاملک جوینی دارد. چنانکه از فحوای اشعارش برمی آید، تا پایان دوران خاندان جوینی در خدمت آنان بوده و پس از قتل خواجه شمس الدین به دست مغولان (۶۸۳)، برای او مرثیه سروده است. بیشتر تذکره نویسان رباعی معروف او در مدح صاحب دیوان و جوابیه صاحب دیوان (متضمّن سیصد برّه سفید به رسم صله) را آورده اند، و نیز قصیده بی نقطه بدر را در ستایش بهاءالدین ذکر کرده اند ، تنها صاحب تذکره منتخب اللطایف قصیده مزبور را سروده مجیرالدین پوربهاء جامی (متوفی ۶۹۹) دانسته که در حدائق العجم آورده شده است. در مونس الاحرار مرثیه ای از بدر در سوک سعدالدّین حمّویی (متوفی ۶۵۰) نقل شده که نشان دهنده کمال ارادت و اعتماد شاعر به اوست. شاعر در این قصیده به گونه ای از سعدالدّین یاد کرده که گویی مراد و پیشوای اوست، چه او را «مهدی معظّم»، «شیخ عالم»، «نظام دین حق» و «قطب اعظم» خوانده است آشنایی او به زبان عربی جاجرمی عربی می دانست و از دواوین شعری عرب سود می جست. از او ترجمه ای منظوم به فارسی نقل شده که برگردان قصیده ای عربی از ابوالفتح بُستی است. مجموع ابیاتی که از او به جای مانده حدود چهار هزار بیت است که بیش تر آن ها قصیده، غزل، قطعه و رباعی است و فرزندش محمّد آن ها را در مونس الاحرار گرد آورده است. مضامین این اشعار غالباً توحید، نعت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، مدح، مرثیه و مادّه تاریخ تولدها و وفاتهاست. ظاهراً بدر جاجرمی با طب و نجوم آشنایی داشته، چنانکه ۲۳۲ بیت درباره اختلاجات اعضا (پریدنهای اعضای بدن) و اختیارات قمر سروده است. روش شاعری بدر الدین شیوه شاعری او متکلّفانه و کوشش شاعر پیوسته بر آن است که صنایع شعری ـ نظیر متشابک، متقاطع، تسمیط، تجنیس، توشیح، ردّالصدر و ردّالعجز و غیره ـ در آن بگنجاند. وی خود را در این شیوه سرآمدِ معاصران شمرده و بدان بالیده است. به کارگیری صناعات ادبیِ بسیار، شعر او را از لطافت و جاذبه عاری ساخته است. سبکِ قصاید او متأثّر از شعر شاعران خراسانی قرن ششم است. وفات او بدر جاجرمی در ۶۸۶ـ اندکی پس از مرگ مجد همگر و امامی هروی ـ درگذشت. بعضی از تذکره نویسان شرح حال بدر جاجرمی را به اشتباه با شرح حال بدرچاچی درآمیخته اند. شاید سبب این التباس شباهت نام این دو شاعر بوده است. فهرست منابع (۱) لطفعلی بن آقاخان آذربیگدلی، آتشکده آذر، چاپ جعفر شهیدی، چاپ افست تهران ۱۳۳۷ ش. (۲) محمد حسن بن علی اعتمادالسلطنه، مطلع الشمس، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۰ـ۱۳۰۲، چاپ تیمور برهان لیمودهی، چاپ افست تهران ۱۳۶۲-۱۳۶۳ ش. (۳) عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول: از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری، تهران ۱۳۶۴ ش. (۴) رحیم علیخان ایمان، تذکره منتخب اللطایف، چاپ محمدرضا جلالی نائینی و امیرحسن عابدی، تهران ۱۳۴۹ ش. (۵) بدرالدین بن عمر بدرجاجرمی، مونس الاحرار فی دقایق الاشعار، با مقدمه محمد قزوینی، چاپ میرصالح طبیبی، تهران ۱۳۳۷ـ۱۳۵۰ش. (۶) بندربن داس خوشگو، سفینه خوشگو، نسخه خطی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ش ۲۶۵۵. (۷) دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی، چاپ محمد عباسی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۷ ش). (۸) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۳، تهران ۱۳۶۳ ش. (۹) سعید نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۰) محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب، تهران ۱۳۶۹ ش. (۱۱) رضاقلی بن محمدهادی هدایت، مجمع الفصحاء، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ ش.
[ویکی فقه] بَدر جاجَرمی، بدرالدین بن عمر، ملقب به ملک الشعرا، از شاعران قرن هفتم می باشد.
در جاجرم خراسان به دنیا آمد. از تاریخ تولّدش اطلاعی در دست نیست، دوران جوانی را در خراسان گذراند و همان جا به کسب علم پرداخت. سپس به امید خدمت در دربار بهاءالدین محمد جوینی، حاکم اصفهان (حک: ۶۴۸ـ ۶۷۸)، راهی آن شهر شد و نزد او از لحاظ شاعری اعتبار یافت و همت و هنرش را صرفِ ستایش او کرد و لقب ملک الشعرا گرفت. در آن جا با مجد همگر آشنا شد و از دانش و تجربه او بهره برد. چون سن و مرتبه شاعری مجد از او فراتر بود، عموم تذکره نویسان جاجرمی را شاگرد مجد همگر دانسته اند.
قصاید او
بیشتر قصاید او در مدح بهاءالدّین است، اما قصایدی هم در ستایش شمس الدّین محمد صاحب دیوان، پدر بهاءالدین، و برادرش عطاملک جوینی دارد. چنانکه از فحوای اشعارش برمی آید، تا پایان دوران خاندان جوینی در خدمت آنان بوده و پس از قتل خواجه شمس الدین به دست مغولان (۶۸۳)، برای او مرثیه سروده است. بیشتر تذکره نویسان رباعی معروف او در مدح صاحب دیوان و جوابیه صاحب دیوان (متضمّن سیصد برّه سفید به رسم صله) را آورده اند، و نیز قصیده بی نقطه بدر را در ستایش بهاءالدین ذکر کرده اند ، تنها صاحب تذکره منتخب اللطایف قصیده مزبور را سروده مجیرالدین پوربهاء جامی (متوفی ۶۹۹) دانسته که در حدائق العجم آورده شده است. در مونس الاحرار مرثیه ای از بدر در سوک سعدالدّین حمّویی (متوفی ۶۵۰) نقل شده که نشان دهنده کمال ارادت و اعتماد شاعر به اوست. شاعر در این قصیده به گونه ای از سعدالدّین یاد کرده که گویی مراد و پیشوای اوست، چه او را «مهدی معظّم»، «شیخ عالم»، «نظام دین حق» و «قطب اعظم» خوانده است
آشنایی او به زبان عربی
جاجرمی عربی می دانست و از دواوین شعری عرب سود می جست. از او ترجمه ای منظوم به فارسی نقل شده که برگردان قصیده ای عربی از ابوالفتح بُستی است. مجموع ابیاتی که از او به جای مانده حدود چهار هزار بیت است که بیش تر آن ها قصیده، غزل، قطعه و رباعی است و فرزندش محمّد آن ها را در مونس الاحرار گرد آورده است. مضامین این اشعار غالباً توحید، نعت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، مدح، مرثیه و مادّه تاریخ تولدها و وفاتهاست. ظاهراً بدر جاجرمی با طب و نجوم آشنایی داشته، چنانکه ۲۳۲ بیت درباره اختلاجات اعضا (پریدنهای اعضای بدن) و اختیارات قمر سروده است.
روش شاعری بدر الدین
...
در جاجرم خراسان به دنیا آمد. از تاریخ تولّدش اطلاعی در دست نیست، دوران جوانی را در خراسان گذراند و همان جا به کسب علم پرداخت. سپس به امید خدمت در دربار بهاءالدین محمد جوینی، حاکم اصفهان (حک: ۶۴۸ـ ۶۷۸)، راهی آن شهر شد و نزد او از لحاظ شاعری اعتبار یافت و همت و هنرش را صرفِ ستایش او کرد و لقب ملک الشعرا گرفت. در آن جا با مجد همگر آشنا شد و از دانش و تجربه او بهره برد. چون سن و مرتبه شاعری مجد از او فراتر بود، عموم تذکره نویسان جاجرمی را شاگرد مجد همگر دانسته اند.
قصاید او
بیشتر قصاید او در مدح بهاءالدّین است، اما قصایدی هم در ستایش شمس الدّین محمد صاحب دیوان، پدر بهاءالدین، و برادرش عطاملک جوینی دارد. چنانکه از فحوای اشعارش برمی آید، تا پایان دوران خاندان جوینی در خدمت آنان بوده و پس از قتل خواجه شمس الدین به دست مغولان (۶۸۳)، برای او مرثیه سروده است. بیشتر تذکره نویسان رباعی معروف او در مدح صاحب دیوان و جوابیه صاحب دیوان (متضمّن سیصد برّه سفید به رسم صله) را آورده اند، و نیز قصیده بی نقطه بدر را در ستایش بهاءالدین ذکر کرده اند ، تنها صاحب تذکره منتخب اللطایف قصیده مزبور را سروده مجیرالدین پوربهاء جامی (متوفی ۶۹۹) دانسته که در حدائق العجم آورده شده است. در مونس الاحرار مرثیه ای از بدر در سوک سعدالدّین حمّویی (متوفی ۶۵۰) نقل شده که نشان دهنده کمال ارادت و اعتماد شاعر به اوست. شاعر در این قصیده به گونه ای از سعدالدّین یاد کرده که گویی مراد و پیشوای اوست، چه او را «مهدی معظّم»، «شیخ عالم»، «نظام دین حق» و «قطب اعظم» خوانده است
آشنایی او به زبان عربی
جاجرمی عربی می دانست و از دواوین شعری عرب سود می جست. از او ترجمه ای منظوم به فارسی نقل شده که برگردان قصیده ای عربی از ابوالفتح بُستی است. مجموع ابیاتی که از او به جای مانده حدود چهار هزار بیت است که بیش تر آن ها قصیده، غزل، قطعه و رباعی است و فرزندش محمّد آن ها را در مونس الاحرار گرد آورده است. مضامین این اشعار غالباً توحید، نعت رسول اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، مدح، مرثیه و مادّه تاریخ تولدها و وفاتهاست. ظاهراً بدر جاجرمی با طب و نجوم آشنایی داشته، چنانکه ۲۳۲ بیت درباره اختلاجات اعضا (پریدنهای اعضای بدن) و اختیارات قمر سروده است.
روش شاعری بدر الدین
...
wikifeqh: بدرالدین_جاجرمی