عجیب نیست گر از طین بدرکند گل و نسرین
همان که صورت آدم کندسلاله طین را.
سعدی.
بباید هوس کردن از سر بدرکه دور هوس بازی آمد بسر.
سعدی ( بوستان ).
بدر کرد ناگه یکی مشتری به خرمایی از دستم انگشتری.
سعدی ( بوستان ).
|| بیرون آوردن : بدرمی کنند آبگینه ز سنگ
کجا ماند آیینه در زیر زنگ.
سعدی ( بوستان ).