بدر رفتن

واژه نامه بختیاریکا

بَدِرَهدِن

پیشنهاد کاربران

بدر رفتن ؛ بیرون شدن.
- || گریختن.
بدررفتن ؛ بیرون شدن. خارج شدن :
چون رفت تیر از شصت بدر رفت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 320 ) .
قیاس کن که چه حالش بود در آن ساعت
که از وجود عزیزش بدر رود جانی.
سعدی ( گلستان ) .
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شده با جان بدر رود.
؟

بپرس