بدخیم
/badxim/
مترادف بدخیم: خطرناک، کشنده، مرگ آور، مرگ زا، مهلک، کشنده
متضاد بدخیم: خوش خیم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
ترشرو و بد مزاج و بدخو .
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
بَدْخیم (malignant)
اصطلاحی برای رشد سرطانی. این اصطلاح را برای هر حالت دیگری که بدون درمان منجر به مرگ شود نیز به کار می برند. از آن جمله است: پُرفشاری خون بدخیم.
اصطلاحی برای رشد سرطانی. این اصطلاح را برای هر حالت دیگری که بدون درمان منجر به مرگ شود نیز به کار می برند. از آن جمله است: پُرفشاری خون بدخیم.
wikijoo: بدخیم
مترادف ها
بد نهاد، بدخیم
تند، تلخ، ساری، مسری، بدخیم، کینه جو، زهراگین
سرکش، زیان اور، خطر ناک، متمرد، پر ازار، بدخواه، بدخیم، بدطینت، صدمه رسان، کینه جو
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نا مصاعد
درسته؟
درسته؟