بدخوابی


معنی انگلیسی:
wakefulness, watch

لغت نامه دهخدا

بدخوابی. [ ب َ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) بدخواب شدن. مقابل خوشخوابی : غذای بیش از حد ضرورت موجب بدخوابیست. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بد خواب شدن مقابل خوشخوابی .

پیشنهاد کاربران

بپرس