بدبو

/badbu/

مترادف بدبو: بویناک، عفن، گند، گندیده، متعفن، مشام آزار

متضاد بدبو: خوشبو، شامه نواز، معطر

معنی انگلیسی:
fetid, foul, disagreeable, nasty, noisome, smelly, whiffy

لغت نامه دهخدا

بدبو. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدبوی. منتن و متعفن و چیزی که دارای بو و رایحه بد و نتن باشد و چیز گنده. ( از ناظم الاطباء ). منتن. عفن. نتن. دفر. دفره. گنده.( یادداشت مؤلف ). مقابل خوشبو. ( آنندراج ). دَفَر؛ بدبو شدن طعام. ( منتهی الارب ). و رجوع به بدبوی شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بدبویی

فرهنگ عمید

۱. چیزی که بوی بد می دهد.
۲. گندیده، بویناک.

واژه نامه بختیاریکا

بُوین

دانشنامه عمومی

بدبو (فیلم). بدبو ( به انگلیسی: Reeker ) فیلمی ترسناک، محصول سال ۲۰۰۵ ایالات متحده آمریکا است. این فیلم که توسط دیو پین کارگردانی شده است، ادامه ای نیز با نام جزیره هیچ کس: بدبو برمی خیزد نیز داشت که در یونایتد کینگدام به بدبو ۲ نیز مشهور است. این فیلم در سایت پرداخت فیلم "Rotten Tomatoes" نمره ۵۴٪ را دارد، و در سایت imdb امتیاز ۵/۲ از ۱۰ را دارد. با وجود این که فیلم بازتاب زیاد خوبی نگرفت، با این حال، در ژانر اسلشر می تواند جزو یکی از ۲۰ فیلم برتر باشد. [ ۱]
عکس بدبو (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

fetid (صفت)
گندیده، متعفن، بد بو، دارای بوی زننده

sticky (صفت)
سخت، چسبنده، چسبیده، چسبناک، دشوار، بد بو، لزج

unsavory (صفت)
بی مزه، بد مزه، ناگوار، ناخوش آیند، بد بو، نا مشروع

smelly (صفت)
بودار، متعفن، بد بو

odoriferous (صفت)
زننده، بودار، بد بو، دارای بو

gamy (صفت)
فاسد، با جرات، بد بو، افتضاح اور، اهل حال، پر از شکار، چاشنی زده

frowsy (صفت)
شلخته، پوسیده، چرک، پلید، بد بو، ترشیده

reeky (صفت)
ابری، بد بو، جلبکی

noisome (صفت)
مضر، کریه، بد بو، نامطلوب، زیان بخش

stinking (صفت)
زننده، متعفن، بد بو، نفرت اور

funky (صفت)
بد بو، بوی ناه گرفته

stinky (صفت)
بد بو

malodorous (صفت)
بد بو

frowzy (صفت)
شلخته، پوسیده، چرک، پلید، بد بو، ترشیده

fuggy (صفت)
متعفن، بد بو

gamey (صفت)
بد بو، افتضاح اور

mephitic (صفت)
متعفن، بد بو

فارسی به عربی

عطری , کریه الرائحة , نتن

پیشنهاد کاربران

بپرس