بدبر

لغت نامه دهخدا

بدبر. [ ب َ ب َ ]( ص مرکب ) بدخیال. بددل. بدنهاد. ( ناظم الاطباء ). || درختی که میوه بد آورد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

بدخیال یا درختی که میوه بد آورد .

پیشنهاد کاربران

بپرس