لغت نامه دهخدا
بدبده. [ ب َ ب ِ دِه ْ ] ( ص مرکب ) در تداول عامه ٔکسی که وامهای خود را به آسانی نپردازد. آن که مال قرض گرفته را به آسانی ادا نکند. بدمعامله. غریم سوء.بل . مقابل خوش حساب ، خوش معامله. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنکه قرص خود را بموقع و بسهولت نپردازند کسی که وام خویش را بسختی و با مراجع. مکرر ادا کند .
بلدرچین کرک .
فرهنگ عمید
کسی که وام خود را ندهد یا در دادن آن مسامحه و تٲخیر می کند، بدحساب.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:بلدرچین
wikijoo: بدبده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ورتیج
در گویش اقلیدی
بکوشار، بلدرچین
Badbade
بکوشار، بلدرچین