بداهت
/bedAhat/
مترادف بداهت: آیانی، ارتجال، بداهت، بدیهه، بی اندیشه گفتن، بی تأمل سخن گفتن
برابر پارسی: خودآی، زودگویی، ناگاه
لغت نامه دهخدا
بداهة. [ ب َ هََ ] ( ع مص ) ناگاه و نااندیشیده آمدن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بدهه بداهة؛ ناگاه و نااندیشیده آمد او را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). بَدْه. بَدیهَة. ( از منتهی الارب ). || استقبال کردن کسی را با کاری : بدهه ُ بامر؛ استقبال کرد او را به آن کار. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).بَدْه. َبدیهَه. ( از منتهی الارب ). || بی اندیشه سخن گفتن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بی اندیشه آمدن سخن. ( غیاث اللغات ). یقال اجاب علی البداهة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
بداهة. [ب َ هََ ] ( ع اِ ) آغاز هر چیز. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). بده. ( ازمنتهی الارب ). || ناگاه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مفاجاة. ( مهذب الاسماء ) ( ازاقرب الموارد ). بدیهه. ( از اقرب الموارد ). بده. ( ازمنتهی الارب ). || ناگاه آینده. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بده. ( از منتهی الارب ). ج ، بَدائِه. ( ناظم الاطباء ) ( از معجم متن اللغة ).
بداهة. [ ب ُ هََ ] ( ع اِ ) بَداهَة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). رجوع به همه معانی ماده قبل شود. || اول رفتار اسب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اول رفتن اسب. ( مهذب الاسماء ).
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - ناگاه در آمدن ۲ - بی اندیشه سخن گفتن بی تائ مل گفتن و نوشتن.
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بی تٲمل سخن گفتن.
۳. آشکار و واضح بودن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بداهت، معرفتی است که از آغاز بدون تفکر در ذهن آمده باشد.
بداهت در لغت به معنی آغاز هر چیزی است و نیز معنی ناگهان درآمدن است.
معنای اصطلاحی بداهت
در اصطلاح، بداهت عبارت است از وضوح تمام در معرفتی که ابتدائا وارد ذهن میشود.
منبع
کتاب فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۷۶.رده های این صفحه : واژه شناسی
بداهت در لغت به معنی آغاز هر چیزی است و نیز معنی ناگهان درآمدن است.
معنای اصطلاحی بداهت
در اصطلاح، بداهت عبارت است از وضوح تمام در معرفتی که ابتدائا وارد ذهن میشود.
منبع
کتاب فرهنگ علم کلام، احمد خاتمی، ص۷۶.رده های این صفحه : واژه شناسی
wikifeqh: بداهت
پیشنهاد کاربران
روشنی.
آشکار بودن.
واضح بودن به طوری که نیاز به گفتن نباشد.
آشکار بودن.
واضح بودن به طوری که نیاز به گفتن نباشد.
آنی رس
پیش رس
پیش رس
آشکارگی