( بدآغاز ) بدآغاز. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدسرشت.( برهان قاطع ) ( فرهنگ سروری ) ( شرفنامه منیری ). بدذات. ( برهان قاطع ). بداصل. ( انجمن آرا ). بدگهر. بداغال. بداُغر. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بدآغار شود.
فرهنگ فارسی
( بد آغاز ) ( صفت ) بد سرشت بد نهاد : ( یکی زشت روی بد آغاز بود تو گویی بمردم گزی ماربود. ) توضیح این کلمه بصورت ( بد آغاز ) در فرهنگها تحریف شده . بد سرشت بد ذات .