بداغاز


مترادف بداغاز: ( بدآغاز ) بداصل، بدذات، بدسرشت، بدنهاد

متضاد بداغاز: ( بدآغاز ) نیک سرشت، نیک نهاد

لغت نامه دهخدا

( بدآغاز ) بدآغاز. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بدسرشت.( برهان قاطع ) ( فرهنگ سروری ) ( شرفنامه منیری ). بدذات. ( برهان قاطع ). بداصل. ( انجمن آرا ). بدگهر. بداغال. بداُغر. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به بدآغار شود.

فرهنگ فارسی

( بد آغاز ) ( صفت ) بد سرشت بد نهاد : ( یکی زشت روی بد آغاز بود تو گویی بمردم گزی ماربود. ) توضیح این کلمه بصورت ( بد آغاز ) در فرهنگها تحریف شده .
بد سرشت بد ذات .

پیشنهاد کاربران

بپرس