بدارقه

لغت نامه دهخدا

بدارقه. [ ب َ رِ ق َ ] ( ع اِ ) ظاهراً از بدرقه ( بدرقة ) گرفته شده که گویا مسافران و کاروانیان را بدرقه می کرده و از حکومت مشاهره می گرفته اند: ذکر مال عمال و اهل نزول در نواحی قم ، دراصل از برای اصحاب سیارات و بدارقه به قم قسمتی کرده اند. ( تاریخ قم ص 165 ). و برزیگران و اربابان را، به مشاهره و پایمزد بدارقه ، و قسمتهایی الزام و تکلیف نمی کردند. ( تاریخ قم ص 186 ). و رجوع به بدرقه شود.

فرهنگ فارسی

ظاهرا از بدرقه گرفته شده که گویا مسافران و کاروانیان را بدرقه می کرده و از حکومت مشاهرخ می گرفته اند .

پیشنهاد کاربران

بپرس