بد منظر
/badmanzar/
مترادف بد منظر: بدترکیب، بدگل، بدنما، بدلقا، زشت، زشت رو، کریه
متضاد بد منظر: خوش منظر، خوش لقا، مه لقا، خوش نما، خوبرو، قشنگ، زیبا، وجیه، وجیه منظر
برابر پارسی: زشت، بد نما، بد ریخت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
مترادف ها
زشت، ترسناک، کریه، مهیب، بد منظر، بد گل، نا زیبا، بی قواره
زشت، زیرک، عاقل، خوش لباس، بد منظر
کریه، بد منظر، ناخوشایند، بدنما
نا شایسته، بعید، بد منظر، نا زیبا
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کریه