بد سری

لغت نامه دهخدا

بدسری. [ ب َ س َ ] ( حامص مرکب ) بدرفتاری. سؤرفتار. سؤمعامله. کج تابی. ناسازگاری. ناسازواری. سؤمعاشرت. بدتابی : نشوز؛ بدسری کردن با شوی. ناسازواری کردن با کسی. سر بدسری گذاشتن با کسی. بنای بدسری گذاشتن با کسی. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ فارسی

بد رفتاری کج تابی .

پیشنهاد کاربران

بپرس