ازردن، رنجاندن، عذاب دادن، بد دانستن، بیزار بودن، فرسوده شدن، بی میل بودن
بیزار کردن، بد دانستن، بیزار بودن، نفرت داشتن از، مشمئز شدن، منزجر بودن
تبعید کردن، تحریم کردن، بد دانستن، نهی کردن، بازداشتن از
سرزنش کردن، نکوهش کردن، بد دانستن، کم گرفتن، از بهای چیزی کاستن
ناراضی بودن، قبیح دانستن، بد دانستن
بد دانستن، تصویب نکردن، نپسندیدن