بدخصال. [ ب َ خ ِ] ( ص مرکب ) بدطبیعت. بدحالت. بدصفات. بدخصلت. ( ناظم الاطباء ). بد افعال و کردار. ( آنندراج ) : بد که گوید زو مگر بدنیتی بدخصال و بدفعال و بدنشان.فرخی.کسی گفت از این بنده بدخصال چه خواهی ، هنر یا ادب یا جمال ؟سعدی ( بوستان ).