بدجهش. [ ب َ ج َ هَِ ] ( ص مرکب ) بدسرشت. بدخلقت. بدطبیعت. بدبخت : چو آن بدجهش رفت نزدیک شاه ورا دید، بنده درِ پیشگاه.فردوسی.