بد بکار بردن

مترادف ها

abuse (فعل)
فحش دادن، بد بکار بردن، بد استعمال کردن، سو استفاده کردن از، بدرفتاری کردن نسبت به، به زنی تجاوز کردن، ننگین کردن، بدگویی کردن، پرخاش کردن، خوار کردن، خفت دادن، بدزبانی کردن، توهین کردن به، تجاوز به حقوق کسی کردن

misuse (فعل)
بد بکار بردن

mishandle (فعل)
بد بکار بردن، بد اداره کردن

فارسی به عربی

اساءة، سوء الاستعمال

پیشنهاد کاربران

بپرس